- دم گاو
- دنب گاو ذنب ثور، دول و تسمه ای که آنرا بشکل دم گاو تابند و همچون تازیانه بکار برند تازیانه بزرگ، دوال ستبر که با آن طبل نوازند، نفیر گاو دم، بوق
معنی دم گاو - جستجوی لغت در جدول جو
- دم گاو
- دوال یا تسمه که آن را به شکل دم گاو تابیده باشند و مانند تازیانه به کار ببرند، دوال ستبر که با آن طبل بزنند، در موسیقی نفیر، بوق
- دم گاو ((دُ مِ))
- گاودم، دوال و تسمه ای که آن را به شکل دم گاو تابند و مانند تازیانه به کار برند
پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما
دنب گرگ ذنب ذئب، صبح کاذب، یکی از منازل قمر
اولین شعبه از شعب بیست و چهار گانه موسیقی است و آن از اسامی دساتین است که پارسیان نهاده اند) اسم جنس مفرد اعظم که از نغمات اصیل اصفهان است (مجمع الادوار ج 2 ص 25) دو جهان دنیا و آخرت
دو نوع، دو جنس: (پس در آن کشتی از هر جانوری دو گان: نری و ماده ای)
گلی است عین البقر
ده ده، ده تا ده تا، ده تایی
بیان گیرا، سخنی که در شنونده اثر کند، آه گرم
دنباله دار، هر جانوری که دم داشته باشد، دارای دم
جای قدم نهادن، جایی که اثر پایی در سنگ پدیدار باشد
قدم گاه آدم: در روایات، سرندیب که حضرت آدم نخستین بار بر روی زمین در آنجا قدم گذاشت
قدم گاه آدم: در روایات، سرندیب که حضرت آدم نخستین بار بر روی زمین در آنجا قدم گذاشت
اولین روشنایی روز پیش از صبح صادق، کنایه از روشنایی که در آخر شب در جانب مشرق پدیدار شود و گمان رود که فجر است لکن فجر صادق نیست و باز در تاریکی محو می شود تا هنگامی که فجر صادق طلوع کند، اول سپیده دم که هنوز هوا خوب روشن نشده، صبح دروغین، تاریک روشن، صبح نخستین، فجر کاذب، صبح اوّل، صبح کاذب برای مثال تابان دم گرگ در سحرگاه / چون یوسف چاهی از بن چاه (نظامی۳ - ۴۶۲)
تنفس نگار، دستگاهی که حرکات ریه ها را ثبت می کند، اسپیروگراف
پایگاه گامگاه
همقدم
چاه یا نقب یا تونل که هوای آن سنگین باشد و انسان در آن دچار خفگی شود
دنباله باریکی که گل را بساقه می پیوندد پایک
محل کار گذاشتن دم در کنار کوره، کوره زرگران و آهنگران و مسگران، گلخن حمام
بیخ دم جانور، جایی که دم می روید
جای کار گذاشتن دم در کنار کوره، کوره، گلخن حمام